کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوشامد گفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ترحیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tarhib ۱. مرحبا گفتن؛ خوشامد گفتن.۲. جا را فراخ گردانیدن.
-
تحیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تحیّة، جمع: تَحیّات و تَحایا] tahiy[y]at ۱. سلام گفتن؛ درود گفتن.۲. خوشامد گفتن.۳. (اسم) سلام و درود.
-
پیشباز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) pišbāz استقبال از مسافر یا مهمان.〈 پیشباز آمدن: (مصدر لازم) رفتن جلو مسافر یا مهمان برای خوشامد گفتن و پذیرایی؛ استقبال کردن.〈 پیشباز رفتن: (مصدر لازم) رفتن جلو مسافر یا مهمان برای خوشامد گفتن و پذیرایی؛ استقبال کردن.
-
تعارف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'ārof ۱. به یکدیگر خوشامد گفتن.۲. چیزی به هم پیشکش دادن.۳. [قدیمی] یکدیگر را شناختن.۴. [قدیمی] اظهار آشنایی کردن.
-
خوشامدگویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xošāmadguy(')i ۱. گفتن سخنی به مهمان تازهرسیده به عنوان خوشامد و تبریک ورود او.۲. [قدیمی] چربزبانی؛ تملق؛ چاپلوسی.