کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چکش خور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) čak[k]ošxor فلزی که قابل کوبیدن و چکش زدن باشد؛ فلزی که بتوان آن را با چکش زدن بهصورت ورق یا تخته درآورد.
-
نان خور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹نانخوار، نانخواره› nānxor ۱. [عامیانه، مجاز] کسی که دیگری زندگانی او را اداره میکند؛ کسی که نان دیگری را میخورد.۲. [عامیانه، مجاز] عیال و اولاد شخص.۳. [قدیمی] خورندۀ نان.
-
نزول خور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹نزولخوار› [عامیانه، مجاز] nozulxor کسی که پول به نزول بدهد؛ رباخوار.
-
توسری خور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] tusarixor ۱. خواروزبون.۲. کسی که نزد همه خوار، خفیف، و بیمقدار باشد.
-
عرق خور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'araqxor کسی که عرق میخورد؛ میگسار.
-
طناب خور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [عامیانه] tanābxor عمق؛ گودی.
-
پس مانده خور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pasmāndexor آنکه پسماندۀ غذای دیگران را بخورد.
-
جستوجو در متن
-
اجری خوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مٲخوذ از عربی. فارسی] [قدیمی] 'ejrixār کسی که مقرری دریافت میکند؛ اجریخور؛ جیرهخور؛ راتبهخور.
-
ملیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] molim درخور ملامت؛ سزاوار نکوهش.
-
چشیدنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) če(a)šidani لایق و قابل چشیدن؛ درخور چشیدن.
-
رباخوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹رباخور› rebāxār کسی که سود پول میگیرد؛ نزولخور.
-
وظیفه خوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] vazifexār وظیفهخور؛ کسی که وظیفه و مستمری میگیرد.
-
کتنبر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹کتنبل› [قدیمی] katambar ۱. پرخور.۲. تنبل.
-
زارخورش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹زاخورش، زارخور› [قدیمی] zārxoreš کسی که کم غذا میخورد؛ کمخور.
-
رشوه خوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] re(o)švexār کسی که رشوه میگیرد؛ رشوهخور؛ رشوهگیر.