کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خورند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خورند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xorand درخور؛ لایق؛ شایسته؛ سزاوار: ◻︎ اگر به همتش اندر خورند بودی جای/ جهانش مجلس بودی سپهر شادروان (قطران: ۳۱۳).
-
جستوجو در متن
-
عصرانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] 'asrāne غذایی که هنگام عصر میخورند.
-
ناشتایی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) nāštāy(')i غذایی که صبح میخورند.
-
صبحانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] sobhāne خوراکی که هنگام صبح میخورند.
-
عشا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عشاء] [قدیمی] 'ašā شام؛ غذای شب؛ غذایی که در شب میخورند.
-
چلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چلاو› če(o)lo[w] برنج پخته و آبکششده که آن را با خورش یا کباب میخورند.
-
خیارشور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xiyāršur خیاری که آن را در آبنمک نگه میدارند و مانند ترشی با غذا میخورند.
-
دنبلان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) dombalān ۱. خایۀ گوسفند که آن را روی آتش کباب میکنند یا در روغن تف میدهند و میخورند.۲. نوعی قارچ یا سماروغ که در جاهای مرطوب میروید و آن را نیز در روغن تف میدهند و میخورند.
-
بشقاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] bošqāb ظرف چینی، لعابی، یا فلزی پهن و مدور که در آن غذا میخورند؛ دوری؛ پیشدستی.
-
علیق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'aliq خوراک ستور؛ آنچه چهارپایان میخورند از کاه، جو، بیده، و علف.
-
فنجان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: پنگان] fenjān ۱. ظرف کوچک چینی یا بلوری که در آن چای یا قهوه میخورند.۲. = پنگان
-
رمژک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹رمزک، رنژک، ریژک› [قدیمی] ramžak ۱. جای لغزیدن.۲. سرازیری که در آن از بالا به پایین سُر میخورند.۳. گناه و لغزش.
-
بهدانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) behdāne تخم به که دارای مادۀ لعابی است و در امراض حلق و سینه و برای لینت مزاج در آب جوش میریزند و میخورند.
-
پاتیناژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: patinage] (ورزش) pātināž ورزشی که در پیست مخصوص و با کفشهایی که زیر آن تیغه دارد، روی یخ سُر میخورند و حرکات نمایشی انجام میدهند.