کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوردگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فریب خوردگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) faribxordegi گولخوردگی؛ حالت فریبخورده.
-
پیچ خوردگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pičxordegi حالت و چگونگی پیچخورده.
-
سال خوردگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] sālxordegi کهنسالی؛ پیری.
-
چین خوردگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) činxordegi ۱. چروک داشتن و ناهموار بودن سطح چیزی.۲. (زمینشناسی) ناهمواریهایی که در اثر فشار و تغییرات طبیعی در سطح زمین بهوجود آمده است.
-
ضرب خوردگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] zarbxordegi ۱. جایی که ضرب خورده.۲. (حاصل مصدر) ضرب خوردن.
-
جستوجو در متن
-
ضرب دیدگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) [عربی. فارسی] zarbdidegi = ضربخوردگی
-
کلان سالی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) kalānsāli سالخوردگی؛ پیری.
-
زرمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zarmān پیری؛ سالخوردگی.
-
شکافتگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šekāftegi دریدگی؛ چاکخوردگی.
-
فریفتگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) fariftegi ۱. فریبخوردگی.۲. شیفتگی.
-
انجوخیدگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] 'anjuxidegi درهمکشیدگی پوست بدن؛ ترنجیدگی؛ چینخوردگی.
-
هزیمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: هزیمة] [قدیمی] hazimat شکست لشکر؛ شکستخوردگی و پراکندگی لشکر.
-
اختلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'extelāl ۱. تباه شدن و درهموبرهم شدن کار.۲. بههمخوردگی؛ آشفتگی؛ نابسامانی؛ بیسروسامانی.
-
غبینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غبینَة] [قدیمی] qabine ۱. فریب.۲. فریبخوردگی در معامله.۳. (اسم) زیان؛ نقصان.