کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خود نما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی خود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bixod ۱. بیهوش.۲. بیحال.۳. بیاختیار.۴. خارجشده از حالت طبیعی.۵. شوریده.۶. بیهوده.
-
کلاه خود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kolāhxud کلاه آهنی؛ کلاه فلزی که در جنگ بر سر میگذارند؛ خود.
-
واژههای همآوا
-
خودنما
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خودنمای› xodna(e,o)mā ویژگی کسی که خود و کارهای خود را خوب مینمایاند و خوبیهای خود را به رخ دیگران میکشد.
-
جستوجو در متن
-
نما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نماء] namā ۱. افزون شدن؛ افزایش یافتن.۲. [قدیمی] بلند شدن.
-
گیتی نما
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gitin(e,o)mā جهاننما؛ نشاندهندۀ جهان.
-
خواب نما
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xābna(e,o)mā ویژگی کسی که در خواب ملهم شود و از جانب پیشوایان دین مطلبی به او الهام شود.
-
شب نما
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) šabna(e,o)mā ویژگی آنچه در شب میدرخشد و نمایان است مانند ساعت شبنما.
-
نخ نما
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) naxna(e,o)mā پارچه یا فرشی که بر اثر کهنگی و فرسودگی پرزهایش رفته و تاروپودش ظاهر شده باشد.
-
نمود
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضیِ نمودن، اسم مصدر) ne(a,o)nud ۱. = نمودن۲. نما.۳. نشان.۴. رونق.
-
خوش نما
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خوشنمای› xošna(e,o)mā ۱. ویژگی هرچیزی که به نظر خوب میآید و ظاهرش خوشایند باشد.۲. خوشمنظره.
-
طاق نما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] tāqna(e,o)mā نمای دیوار که به شکل طاق ساخته شود.
-
صواب نما
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹صواب نمای› [قدیمی] savābna(e,o)mā صوابنماینده؛ آنکه طریق صواب را نشان دهد.
-
نما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نمایه› na(e,o)mā ۱. صورت و ظاهر چیزی.۲. قسمت خارجی ساختمان.۳. (بن مضارعِ نمودن و نمادن و نماییدن) = نمودن۴. نماینده؛ نشاندهنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): جهاننما، راهنما.۵. نشاندادهشده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): انگشتنما.۶. شکل؛ ظاهر (در ترکی...