کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خودپسندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خودپسندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xodpasandi خودپسند بودن؛ تکبر؛ غرور.
-
جستوجو در متن
-
خودخواهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xodxāhi خودخواه بودن؛ خودپسندی.
-
برمنشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] barmaneši خودپسندی؛ خودستایی؛ تکبر.
-
عجب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ojb خودبینی؛ خودپسندی؛ کبر و گردنکشی.
-
گردن فرازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] gardanfarāzi ۱. تکبر؛ خودپسندی.۲. سربلندی.
-
انانیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: انانیّة] 'anāniy[y]at ۱. خودبینی؛ خودخواهی؛ خودپسندی؛ کبر؛ غرور.۲. خودنمایی.
-
اعجاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'e'jāb ۱. به شگفت آوردن کسی را.۲. عجیب دانستن و به شگفت آمدن.۳. [قدیمی] خودبینی؛ خودپسندی.
-
سرگرانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] sargerāni ۱. سرسنگینی.۲. ناخوشنودی.۳. تکبر و خودپسندی: ◻︎ گمان کی برد مردم هوشمند / که در سرگرانیست قدر بلند (سعدی۱: ۱۱۶)، ◻︎ چشمت از ناز به حافظ نکند میل آری / سرگرانی صفت نرگس رعنا باشد (حافظ: ۳۲۲).
-
خودی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به خود) xodi ۱. متعلق به خود (کشور، خانواده، شخص): هواپیماهای خودی.۲. [مقابلِ بیگانه] آشنا.۳. (حاصل مصدر) [قدیمی] خودپسندی؛ خودخواهی.۴. (حاصل مصدر) (تصوف) حالت سالکی که هنوز در بند هواهای خود است و به کمال نرسیده؛ انانیت: ◻︎ از خودی ...
-
فروختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: frōxtan] ‹فرختن› fa(o)ruxtan ۱. [مقابلِ خریدن] واگذار کردن چیزی به کسی در ازای دریافت پول.۲. [مجاز] نشان دادن حالتی، بهخصوص کبر و خودپسندی: ◻︎ من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت / برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی (سعدی۲: ۶۰۹)...
-
باد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vāt] bād ۱. (هواشناسی) هوای متحرک؛ حرکت شدید یا ضعیف هوا که در اثر اختلاف درجۀ حرارت و به هم خوردن تساوی وزن مخصوص در نقاط مختلف کرۀ زمین به وجود میآید.۲. ‹واد› ورم، آماس، و برآمدگی در بدن یا چیز دیگر.۳. [مجاز] غرور؛ نخوت؛ خودبینی.&la...