کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوب یار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خوب رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خوبروی› xubru کسی که چهرۀ زیبا دارد؛ زیبا؛ خوشگل؛ نیکوروی؛ خوشصورت.
-
جستوجو در متن
-
گست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gast زشت؛ قبیح؛ نازیبا: ◻︎ دلبرا دو رخ تو بس خوب است / از چه با یار کار گست کنی (عماره: شاعران بیدیوان: ۳۶۳).
-
زهی
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) ze(a)hi کلمۀ تحسین؛ خوشا؛ بهبه؛ چهخوب؛ چهخوش؛ آفرین؛ خهی: ◻︎ زهی خجستهزمانی که یار بازآید / به کام غمزدگان غمگسار بازآید (حافظ: ۴۷۸).