کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوب خوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خوب رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خوبروی› xubru کسی که چهرۀ زیبا دارد؛ زیبا؛ خوشگل؛ نیکوروی؛ خوشصورت.
-
جستوجو در متن
-
وشت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹وش› [قدیمی] vašt خوب؛ خوش؛ نیکو: ◻︎ گفت ریشت شد سپید از حال گشت / خوی زشت تو نگردیدهست وشت (مولوی۱: ۹۹۰).
-
ادب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: آداب] 'adab ۱. رفتار پسندیده مطابق با هنجارهای جامعه؛ خوی خوش.۲. روش مناسب هر کار.۳. (اسم مصدر) تنبیه؛ مجازات.۴. فرهنگ؛ فضل و معرفت.۵. = ادبیات۶. (اسم مصدر) تربیت کردن.۷. [قدیمی] علمی که با تسلط بر آن شخص میتواند سخن درست و ناد...