کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خواهنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خواهنده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) xāhande ۱. درخواستکننده.۲. [قدیمی] واسطه.۳. [قدیمی] گدا.۴. [قدیمی] = خواستگار
-
جستوجو در متن
-
طلوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] talub خواهنده؛ خواستار.
-
متعرف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mote(a)'arref جوینده و خواهندۀ چیزی برای شناختن آن.
-
مستعیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mosta'ir بهعاریتخواهنده؛ عاریتگیرنده.
-
مستعین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mosta'in کسی که از کسی یاری بخواهد؛ یاریخواهنده.
-
مستغفر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mostaqfer کسی که استغفار میکند؛ آمرزشخواهنده.
-
مستکفی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mostakfi آنکه طلب کفایت کند؛ کفایتخواهنده.
-
نام خواه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] nāmxāh آنکه خواهان نام و شهرت است؛ نامجو؛ نامخواهنده.
-
خواهندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xāhandegi خواستار بودن؛ خواهنده بودن؛ خواستاری.
-
طلبنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] talabande طلبکننده؛ خواهنده.
-
مستنصر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mostanser کسی که یاری و نصرت بخواهد؛ یاریخواهنده.
-
رزم خواه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] razmxāh رزمخواهنده؛ رزمخواه؛ جنگجو.
-
مستنجد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mostanjed ۱. یاریخواهنده.۲. دلیر؛ توانا.
-
سگالشگر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] segālešgar ۱. شورکننده؛ مشورتکننده.۲. مشورتخواهنده.