کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خواهران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اخوات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اُخت] [قدیمی] 'axavāt ۱. = اخت۲. خواهران.
-
انباغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹انباز› [قدیمی] 'ambāq ۱. همباز؛ شریک.۲. = هوو: ◻︎ زاین قبه که خواهران انباغی / هستند در او چهار همزانو (ناصرخسرو: ۱۶۳).
-
فغستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از سُغدی. فارسی] [قدیمی] faqestān ۱. بتخانه؛ بتکده.۲. [مجاز] حرمسرا: ◻︎ فرستش بهسوی شبستان خویش / بر خواهران و فغستان خویش (فردوسی: ۲/۲۱۲).
-
صلبی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به صُلب) [عربی. فارسی] solbi ۱. [مجاز] ویژگی خواهران یا برادرانی که فقط از جانب پدر مشترک باشند.۲. مربوط به پدر.۳. مربوط به یک نسل.
-
دب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دبّ] [قدیمی] dob[b] خرس.〈 دب اصغر: (نجوم) یکی از صورتهای فلکی شمالی مرکب از چندین ستاره در سمت قطب شمال که هفت ستارۀ روشن آن دیده میشود و در دنبالۀ آن ستارۀ قطبی یا جدی قرار دارد؛ هفتخواهران؛ هفتبرادران؛ هفت برارو؛ هفتاورنگ کهی...