کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خواه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خواه
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ خواستن) xāh ۱. = خواستن۲. خواهنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آزادیخواه، بدخواه، خودخواه، دادخواه.
-
واژههای مشابه
-
آزادی خواه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) (سیاسی) 'āzādixāh ۱. آزادیطلب؛ دوستدار آزادی.۲. طرفدار دموکراسی و رژیم مشروطیت.
-
کینه خواه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹کینخواه› [قدیمی] kinexāh انتقامجو.
-
گشن خواه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gošnxāh مادهای که در طلب نر باشد؛ خواهان جفتگیری.
-
جمهوری خواه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] (سیاسی) jomhurixāh طرفدار حکومت جمهوری.
-
دولت خواه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) do[w]latxāh ۱. خواهان دولت؛ طرفدار دولت.۲. خیرخواه.
-
فرجام خواه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (حقوق) farjāmxāh آنکه از دادگاه تقاضای تجدیدنظر میکند؛ مستدعی تمیز.
-
پژوهش خواه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) (حقوق) pažuhešxāh کسی که شکایت میکند.
-
پوزش خواه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) puzešxāh عذرخواه.
-
مژده خواه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] moždexāh ۱. کسی که به دلیل آوردن مژده خواهان مژدگانی است.۲. [مجاز] جاسوس.
-
نام خواه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] nāmxāh آنکه خواهان نام و شهرت است؛ نامجو؛ نامخواهنده.
-
روان خواه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] ravānxāh گدای دورهگرد؛ گدا.
-
رزم خواه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] razmxāh رزمخواهنده؛ رزمخواه؛ جنگجو.
-
نان خواه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] nānxāh ۱. آنکه طلب نان کند؛ نانخواهنده.۲. [مجاز] فقیر.