کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خواستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خواستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: xvāstan] ‹خواهیدن› xāstan ۱. درخواست کردن؛ طلب کردن؛ طلبیدن.۲. میل داشتن.۳. قصد داشتن.۴. [عامیانه] دوست داشتن.۵. فراخواندن.۶. لازم داشتن: یک فروشندۀ خوب برای مغازه میخواهم.۷. [عامیانه] انتظار داشتن.۸. [قدیمی] آرزو داشتن.۹. [قد...
-
جستوجو در متن
-
استمداد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estemdād کمک خواستن؛ مدد خواستن؛ یاری خواستن.
-
استنجاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estenjād کمک خواستن؛ یاری خواستن.
-
استنصار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estensār کمک خواستن؛ یاری خواستن.
-
استیذان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استئذان] [قدیمی] 'estizān اذن خواستن؛ اجازه خواستن.
-
استهدا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استهداء] [قدیمی] 'estehdā ۱. راهنمایی خواستن.۲. هدیه خواستن؛ ارمغان خواستن.
-
مطالبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مطالَبَة] motālebe ۱. چیزی از کسی طلب کردن؛ خواستن.۲. حق خود را خواستن.
-
استجازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استجازَة] [قدیمی] 'estejāze اجازه خواستن؛ اذن خواستن؛ رخصت طلبیدن.
-
استطراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estetrāb ۱. طرب خواستن؛ شادمانی خواستن.۲. شاد شدن.
-
استمهال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estemhāl مهلت خواستن؛ طلب مهلت کردن؛ زمان خواستن.
-
استرحام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'esterhām ۱. رحم خواستن؛ شفقت و بخشایش خواستن؛ مهربانی خواستن.۲. دلسوزی؛ شفقت.
-
استیمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استئمان] [قدیمی] 'estimān ۱. (فقه) به امانت گرفتن مال.۲. امان خواستن؛ زینهار خواستن.
-
استمطار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estemtār ۱. طلب باران کردن؛ باران خواستن.۲. نیکی خواستن.
-
بحلی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [فارسی. عربی. فارسی] [قدیمی] beheli بخشودن.〈 بحلی خواستن: (مصدر لازم) [قدیمی] بخشودگی خواستن.