کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خواری پسندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کاج خواری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، حاصل مصدر) [قدیمی] kājxāri آنکه سیلی و پسگردنی بخورد: ◻︎ بدان تا کاجخواری پیشه گیرد / چو شاگردان پذیرد زخم استاد (سوزنی: لغتنامه: کاجخواری).
-
گران خواری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) gerānxāri بسیارخواری؛ پرخوری: ◻︎ همچو خمار است درد تو که نگردد جز به گرانخواری شراب شکسته (سیف اسفرنگ: مجمعالفرس: گرانخوار).
-
می خواری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) meyxāri بادهنوشی.
-
نمک خواری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] namakxāri نانونمک کسی را خوردن.
-
خون خواری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xunxāri ۱. خونخوار بودن؛ خونآشامی.۲. [مجاز] ستمکاری.۳. [مجاز] وحشیگری.۴. [قدیمی، مجاز] خونریزی.