کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خواجه بچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خواجه باشی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. ترکی] xājebāši در دورۀ قاجار، رئیس خواجگان و بزرگتر خواجهسرایان.
-
خواجه تاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. ترکی] [قدیمی] xājetāš ۱. هریک از غلام یا نوکرانی که یک خواجه یا رئیس دارند: ◻︎ من و تو هر دو خواجهتاشانیم / بندۀ بارگاه سلطانیم (سعدی: ۱۰۵).۲. [مجاز] همردیف؛ همقطار.
-
خواجه سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] xājesarā مرد خایهکشیده یا غلام خصیشده که در حرمسرا و اندرون خانۀ بزرگان خدمت میکرده.