کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خنیاگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خنیاگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] xonyāgar ۱. آوازهخوان؛ سرودخوان: ◻︎ بشنو و نیکو شنو نغمهٴ خنیاگران / به پهلوانیسماع به خسروانیطریق (مسعود سعد: ۴۹۷).۲. نوازنده.
-
جستوجو در متن
-
کوسان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹ گوسان› [قدیمی] kusān خنیاگر؛ رامشگر.
-
ره گو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹رهگوی› (موسیقی) [قدیمی] rahgu نغمهسرا؛ خواننده؛ خنیاگر.
-
قینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قینَة، جمع: قِیان] [قدیمی] qayne ۱. کنیز.۲. خُنیاگر.۳. آرایشگر.
-
رامشگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] rāmešgar نوازنده و خواننده؛ خنیاگر؛ مطرب: ◻︎ ز رامشگران رامشی کن طلب / که رامش بُوَد نزد رامشگران (منوچهری: ۷۶).
-
اخترشناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) (نجوم) [قدیمی] 'axtaršenās ستارهشناس؛ منجم؛ اخترشمار؛ اخترشمر؛ اخترمار: ◻︎ سماع ناهید آخر ز مردمان که شنید؟ / که خواند او را اخترشناس خنیاگر؟ (مسعودسعد: ۱۵۰).
-
گر
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) gar ۱. دارندۀ شغل و حرفه (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آهنگر، خنیاگر، درودگر، زرگر.۲. انجامدهندۀ (در ترکیب با کلمۀ دیگر): ستمگر، غارتگر، فسونگر.
-
زهره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زهرَة] (نجوم) zohre دومین سیارۀ منظومۀ شمسی؛ ناهید؛ ونوس؛ خنیاگر فلک؛ مطربۀ فلک؛ بیدخت؛ بغدخت؛ بیلفت. Δ قدما زهره را سعد میدانستند و به خنیاگری نسبت میدادند.