کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خنکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خنکی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xonaki ۱. = خنکا۲. ناپسند بودن.۳. (اسم، صفت نسبی، منسوب به خنک) (طب قدیم) دارای طبیعت سرد بودن.
-
جستوجو در متن
-
برودت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: برودة] borudat سرد شدن؛ سردی؛ خنکی.
-
خنکا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xona(o)kā ۱. سرمای ملایم و مطبوع؛ خنکی.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] خوشی.
-
سردی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) sardi ۱. [مقابلِ گرمی] سرد بودن؛ خنکی.۲. [مجاز] بیمهری نسبت به کسی.