کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خنور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خنور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xa(o)n[n]ur هر نوع ظرف سفالی، مانندِ کاسه، کوزه، سبو، و خُم: ◻︎ از آن دوست و دشمن نیارم به خانه / که خالیست از خشک و از تر خنورم (سنائی۲: ۲۰۵).
-
جستوجو در متن
-
وعا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وعاء، جمع: اَوْعِیَة] [قدیمی] ve(o)'ā خنور؛ آوند؛ ظرف.
-
باهار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bāhār ۱. ظرف؛ کاسه؛ خنور.۲. ظرفی که در آن خوراک باشد.۳. نوعی خوانندگی.
-
کنور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kanur جای غله در خانه؛ کندو؛ کندوله؛ کانور: ◻︎ از تو دارم هرچه در خانه خنور / وز تو دارم نیز گندم در کنور (رودکی: ۵۳۶).