کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خنده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: xandak، مقابلِ گریه] ‹خند› xande حالتی در چهرۀ انسان بهواسطۀ شعف، خوشحالی، یا تمسخر که در آن لبها گشوده میگردد و گاه با صدای مخصوصی همراه است.
-
واژههای مشابه
-
خنده آور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] xande'āvar = خندهدار
-
خنده خریش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] xandexariš ۱. کسی که مردم به او میخندیدند و مسخرهاش میکردند؛ مسخره.۲. (اسم) ریشخند.
-
خنده دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xandedār آنچه سبب خنده شود و مردم بر آن بخندند.
-
خنده رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ اخمو] ‹خندهروی› xanderu خندان؛ گشادهرو.
-
خنده ناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خندناک› [قدیمی] xandenāk خندان؛ شاد؛ خندهرو: ◻︎ من چو لب ژاله شدم خندهناک / جامه به صد جای چو گل کرده چاک (نظامی۱: ۲۸).
-
جستوجو در متن
-
اضحوکه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: اضحوکَة] [قدیمی] 'ozhuke خندهدار؛ چیزی که مردم را به خنده بیاورد؛ آنچه سبب خنده شود.
-
مضحکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مضحکَة] mazhake باعث خنده؛ مایۀ خنده.
-
شکرخنده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت. فارسی] ‹شکرخند› [قدیمی، مجاز] šekarxand خندۀ شیرین؛ خندۀ زیر لب؛ تبسم.
-
ضحکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ضحکَة] [قدیمی] zahke خنده.
-
کمیک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: comique] komik ۱. خندهآور؛ خندهدار: نمایش کمیک.۲. مربوط به کمدی.
-
قاه قاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) [مٲخوذ از عربی] qāhqāh ۱. صدای خندۀ بلند.۲. (اسم) خنده با صدای بلند. * قهقهه.
-
مضحک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mozhek ۱. خندهآور؛ خندهدار.۲. (اسم، صفت) [قدیمی] دلقک.