کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خنثي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خنثی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] xonsā ۱. (زیستشناسی) کسی که نه مرد باشد نه زن و آلت مردی و زنی هر دو را داشته باشد که بهواسطۀ آن مرد یا زن بودنش معلوم نباشد.۲. غیرمؤثر؛ بیاثر: تلاش خنثی، زندگی خنثی.
-
جستوجو در متن
-
اسید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: acide، مٲخوذ از یونانی] (شیمی) 'asid مادهای ترشمزه که بازها را خنثی و بعضی فلزات را در خود حل میکند.
-
نوترون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: neutron] (فیزیک) notron ذرۀ بنیادی خنثی با جرمی برابر پروتون که در هستۀ تمام عناصر به جز هیدورژن وجود دارد.
-
مخنث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] moxannas ۱. مردی که حالات و اطوار زنان را از خود بروز بدهد؛ زنمانند.۲. [مجاز] مرد بدکار؛ پشتپایی؛ هیز.۳. آنکه نه مرد است و نه زن؛ خنثی؛ امرد؛ بیریش.