کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خمیر گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چونه› čāne گلولۀ خمیر بهاندازهای که یک نان از آن پخته شود؛ زواله.〈 چانه گرفتن: (مصدر لازم) گلوله کردن خمیر بهاندازۀ یک نان.
-
قاشقک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی، مصغرِ قاشق] qāšoqak ۱. قاشق کوچک.۲. ابزاری کاردمانند با لبۀ کند که برای ساختن خمیر و ضماد یا مالیدن دارو به کار میرود.۳. ابزاری که پزشک برای دیدن گلو بر روی زبان بیمار میگذارد.۴. (موسیقی) نوعی ساز مرکب از دو جفت کاسۀ کوچک کمعمق...