کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خليل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خلیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: اَخِلاّء و خُلاّن] xalil ۱. لقب ابراهیم پیامبر.۲. [قدیمی] دوست مهربان و یکدل؛ دوست صادق.
-
جستوجو در متن
-
اخلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اخلاّء، جمعِ خلیل] [قدیمی] 'axellā = خلیل
-
آفرازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'āfrāze شعلۀ آتش؛ زبانۀ آتش: ◻︎ خلیلوار بتان بشکند که نندیشد / ز آفرازهٴ نمرود منجنیقافراز (سوزنی: ۲۱۶).
-
آزری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به آزر، جد مادری یا عموی ابراهیم خلیل) [عربی. فارسی] 'āzari ۱. ساختۀ آز: ◻︎ دگر به روی کسم دیده برنمیباشد / خلیل من همه بتهای آزری بشکست (سعدی۲: ۳۲۶).۲. [مجاز] زیبا: ◻︎ جدا گشت از او کودکی چون پری / به چهره بهسان بت آزری (فردو...