کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خلط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خَلط] xe(a)lt آمیختن و درهم کردن چیزی با چیز دیگر: خلط مبحث.
-
خلط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَخلاط] xelt ۱. (زیستشناسی) مادهای که از مجرای تنفس با سرفه دفع میشود.۲. (طب قدیم) هریک از عناصر چهارگانۀ بدن (سودا، صفرا، بلغم، و خون).
-
واژههای همآوا
-
خلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خلَّة] [قدیمی] xollat دوستی.
-
جستوجو در متن
-
خلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خِل، خیل، خُلّه› [قدیمی] xe(o)lm خلط یا آب غلیظی که از بینی انسان و بعضی حیوانات بیرون میآید.
-
منضج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] (پزشکی) [قدیمی] monzej دارویی که موجب تسهیل خروج خلط از بدن میشود.
-
اخلاط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ خِلط] 'axlāt = خِلط〈 اخلاط اربعه (چهارگانه): (طب قدیم) چهار خلطِ خون، صفرا، سودا، و بلغم.〈 اخلاط ردیه: (طب قدیم) رطوبتهای فاسد و گندیدۀ بدن.〈 اخلاط قوم: [قدیمی]۱. کسانی که از قوم نباشند و در آن داخل شده باشند.۲. ...
-
بلغم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] balqam ۱. مادهای سفید و لزج که غالباً هنگام بیماری از داخل بدن و دستگاه گوارش مترشح و به خارج دفع میشود؛ خلط سینه و بینی.۲. (طب قدیم) از اخلاط چهارگانۀ بدن.
-
گش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (طب قدیم) go(a)š هریک از چهار خلط بدن.〈 گش زرد: (طب قدیم) صفرا.〈 گش سفید: (طب قدیم) بلغم.〈 گش سرخ: (طب قدیم) خون.〈 گش سیاه: (طب قدیم) سودا.
-
چهارطبع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] čahārtab' ۱. (طب قدیم) مزاجهای چهارگانه که در بدن انسان یا در مواد خوراکی در اثر فعلوانفعال متقابل در بدن ظاهر میشود و عبارتند از گرمی، سردی، خشکی و تری (حرارت، برودت، یبوست؛ رطوبت): ◻︎ طبایع تر و خشک و گرم است و سرد / مرکب...