کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلافت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خلافت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خِلافة] xe(a)lāfat ۱. جانشینی پیغمبر.۲. خلیفه بودن.۳. [قدیمی] جانشین کسی شدن؛ جانشینی؛ نیابت.۴. [قدیمی] مخالفت.
-
جستوجو در متن
-
سنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به سُنَّة) [عربی: سنّیّ، مقابلِ شیعه] sonni کسی که پیرو اهل سنت پیغمبر و قائل به خلافت ابوبکر و جانشینان او است.
-
دارالخلافه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دارالخلافَة] [قدیمی] dārolxelāfe ۱. سرای خلیفه؛ مرکز خلافت؛ جای اقامت خلیفۀ اسلام؛ پایتخت.۲. [منسوخ] در دورۀ قاجاریه، پایتخت.
-
شیعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: شیعَة، جمع: شیع و اشیاع] ši'e ۱. گروهی از مسلمانان که معتقد به خلافت بلافصل علیبن ابیطالب و اولاد آن حضرت میباشند.۲. پیرو.〈 شیعهٴ امامیه (اثناعشریه، دوازدهامامی): از فرقههای شیعه که به خلافت بلافصل علیبن ابیطالب و...
-
اهل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: اهالی] 'ahl ۱. شایسته؛ سزاوار.۲. (اسم) خانواده.۳. (اسم) فامیل؛ افراد خانواده و عشیره؛ قوموخویش؛ خاندان.۴. (اسم) کسانی که در یک جا اقامت دارند.۵. (اسم) وابسته؛ علاقهمند؛ پیرو: اهل تریاک، اهل سفر، اهل تسنن.۶. دارای ویژگیها و ا...