کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلاشفرش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خلاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xalāš زمین دارای خاک اسیدی و بقایای گیاهی فراوان.
-
فرش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] farš ۱. قالی.۲. هرچیز گستردنی.۳. [مقابلِ عرش] [قدیمی، مجاز] زمین.〈 فرش کردن: (مصدر متعدی)۱. گستردن فرش بر زمین.۲. گستردن.
-
فرش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ فراش] [قدیمی] foroš = فِراش
-
سنگ فرش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. عربی] sangfarš زمین یا خیابان و کوچه که در کف آن تکههای سنگ را پهلوی هم چیده و هموار کرده باشند.