کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خل
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ خلیدن) [قدیمی] xal = خلیدن
-
خل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خلّ، جمع: خِلال] [قدیمی] xal[l] سرکه.
-
خل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خیل، خلم، خله› [قدیمی] xel آب غلیظی که از بینی انسان و بعضی جانوران بیرون میآید.
-
خل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] xol کمعقل؛ بیخرد؛ ابله؛ احمق.
-
خل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xol خاکستر.
-
جستوجو در متن
-
مشنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹مشتنگ، مشنگک، منگ، منگل› mašang ۱. خل؛ دیوانه.۲. دزد؛ راهزن.
-
آب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āp] ‹آو، او› 'āb ۱. (شیمی) مادهای مایع، بیطعم، بیبو، و مرکب از اکسیژن و هیدروژن با فرمول شیمیایی H۲O که در طبیعت به مقدار زیاد موجود است و سه ربع روی زمین را فراگرفته. در صد درجۀ سانتیگراد جوش میآید و در صفر درجۀ سانتیگراد من...