کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خط و نقطه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خط کشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] xatkeši خط کشیدن.
-
تازه خط
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] tāzexat پسری که تازه بر روی لبش مو روییده باشد؛ نوخط.
-
جستوجو در متن
-
نقط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ نقطه] [قدیمی] noqat = نقطه: ◻︎ بلاغت نگه داشتندیّ و خط / کسی کاو بُدی چیرهتر یک نقط (فردوسی: ۶/۲۱۵).
-
مرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: morse] mors ۱. علائم الفبایی که از نقطه و خط تشکیل شده است و برای فرستادن خبر به کار میرود.۲. دستگاه تلگراف الکترومغناطیسی که با کمک این نوع الفبا اخبار را به نقاط دیگر میفرستد.
-
راس السرطان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (نجوم) ra'sossaratān آن قسمت از منطقةالبروج که در محاذات اول برج سرطان و نهایت دوری آفتاب از خط استوا در طرف شمال در این نقطه و مطابق اول فصل تابستان است.
-
نقطه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نُقْطَة، جمع: نُقَط و نِقاط] noqte ۱. جا؛ محل.۲. (ادبی) علامتی ریز و خالمانند در زیر یا روی برخی حروف الفبا، مثل نقطۀ روی «خ».۳. (ادبی) علامتی ریز و خالمانند در انتهای جملۀ نوشتاری.۴. (ریاضی) محل برخورد دو خط.۵. [قدیمی] مرکز: نقطهٴ دای...
-
راس الجدی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (نجوم) ra'soljady قسمتی از منطقةالبروج در محاذات اول برج جدی که هروقت آفتاب در این نقطه باشد نهایت دوری آن در طرف جنوب از خط استوا و مطابق با اول زمستان است.
-
ترقین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tarqin ۱. زینت دادن کتاب با رنگهای زیبا.۲. نزدیک به هم نوشتن سطرهای کتاب.۳. نقطه و اعراب گذاشتن بر کلمات.۴. خط کشیدن بر بعضی از ارقام دفتر حساب که معلوم شود آن رقم به حساب آمده است.