کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خطور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خطور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] xotur گذشتن اندیشهای به ذهن یا به یاد آمدن امری پس از فراموشی.
-
جستوجو در متن
-
تبادر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tabādor ۱. پیشی گرفتن.۲. [قدیمی] خطور کردن به ذهن.
-
جرقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) jaraqqe, jereqqe ۱. ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد؛ شراره؛ اخگر.۲. [مجاز] فکری که بهناگهان به ذهن خطور کند.
-
سوررئالیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: surréalisme] surre'ālism نهضت هنری که هدف آن بیان احساس و ارائۀ تخیلات و اندیشههای آزاد بیقیدوبند بود و پیروان آن معتقد بودند که هنرمند باید بدون ملاحظۀ قیود اخلاقی، وابستگی ذهنی، تعصب و یا مراعات قواعد ادبی و هنری آنچه به مغز و...
-
وارد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] vāred ۱. [مجاز] مطّلع؛ آگاه؛ باتجربه.۲. [مجاز] ویژگی چیزی که قابلقبول است، بهویژه اعتراض، انتقاد، و مانند آن: ایراد شما وارد نیست.۳. (صفت، اسم) [مجاز] مهمان.۴. [مقابلِ صادر] [قدیمی] داخلشونده؛ درآینده.۵. (اسم) (تصوف) نوعی آگاهی که بدو...