کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خضاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خضاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خِضاب] xe(a)zāb ۱. هریک از موادی که با آن موی سروصورت یا پوست بدن را رنگ میکردند، مانندِ حنا.۲. (صفت) [قدیمی] خضابکردهشده.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] رنگ کردن.
-
جستوجو در متن
-
تخضیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taxzib خضاب کردن؛ رنگ کردن.
-
خضیب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] xazib رنگین؛ خضابکردهشده؛ رنگکردهشده.
-
غربیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qerbib ۱. نوعی انگور سیاه.۲. (صفت) پیرمردی که موی سر و ریش خود را با خضاب سیاه کند.۳. (صفت) بسیارسیاه.
-
غاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] qāb ۱. بیهوده و یاوه: ◻︎ تا کی بری عذاب و کنی ریش را خضاب / تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب.(رودکی: ۵۲۰)، ◻︎ زآن همه وعدۀ نیکو ز چه خرسند شدی / ای خردمند بدین نعمت پوسیدۀ غاب (ناصرخسرو: ۱۸۸).۲. خراب و ضایع.