کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خصوص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خصوص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] xosus ۱. موضوع؛ مبحث.۲۴. (قید) [قدیمی] بهخصوص؛ بهویژه.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] مخصوص کسی یا چیزی بودن.〈 بهخصوص:۱. بهویژه.۲. (صفت) خاص؛ ویژه: رفتار بهخصوص.
-
جستوجو در متن
-
علی الخصوص
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] 'alalxosus بهخصوص؛ خصوصاً بهویژه.
-
مختلس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] (حقوق) moxtales کسی که چیزی بهخصوص اموال دولتی را میدزدد؛ رباینده.
-
مادبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مٲدبَة، جمع: مآدب] [قدیمی] ma'dabe سفرۀ طعام که در مهمانی بهخصوص مهمانی عروسی بیندازند.
-
لاسیما
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] [قدیمی] lāsiyyamā بهویژه؛ علیالخصوص؛ بالخصوص؛ بهخصوص؛ سیَّما.
-
عیدی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به عید) [عربی. فارسی] 'i(ey)di پول یا چیز دیگری که در روز عید، بهخصوص عید نوروز، به کس دیگر میدهند.
-
واریس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: varice] (پزشکی) vāris ورم و برجستگی سیاهرگ یا عروق لنفاوی بهخصوص در پاها.
-
خرپا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xarpā چوبی کلفت یا میلهای آهنی که بهصورت عمودی زیر چیزی بهخصوص زیر سقف یا زیر پل قرار دهند.
-
پوست تخت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پوستتخته، تختهپوست› pusttaxt پوست خشکشدۀ حیوانات بهخصوص پوست گوسفند که مانند فرش زیر پا میاندازند.
-
سیرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cirque] sirk محل مخصوصی که در آنجا کارهای ورزشی، بندبازی، و سوارکاری بهخصوص بازی کردن با حیوانات نمایش داده میشود.
-
اسیدسیتریک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: acide citrique] (شیمی) 'asidsitrik جسمی سفید، متبلور، ترشمزه و حلال در آب که در عصارۀ بسیاری از میوهها بهخصوص لیموترش موجود است و مصرف دارویی دارد؛ جوهرلیمو.
-
آغا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مغولی] [قدیمی] 'āqā کلمۀ احترام که با نام شخص بهخصوص با نام زنان و خواجهسرایان ذکر میشود. Δ دربارۀ مردان آقا میگویند.
-
آئرودینامیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: aérodynamique] (مکانیک) 'ā'erodināmik شعبهای از علم دینامیک که دربارۀ حرکت هوا و گازها و نیروهایی که از این حرکت تولید میشود و بهخصوص در ساختمان هواپیماهای بسیارتندرو و موشکها کاربرد دارد.
-
متخصص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَخصّص] mote(a)xasses کسی که در کاری بهخصوص مهارت و بصیرت دارد.۲. (پزشکی) پزشکی که در رشتهای خاص تخصص یافته است.۳. (صفت) مختص؛ مخصوص.