کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خسک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ خس] [قدیمی] xasak ۱. (زیستشناسی) = خارخسک۲. خسوخاشاک.۳. خار فلزی سهگوشهای که هنگام جنگ بر سر راه دشمن میریختند: ◻︎ خسک بر گذرگاه کین ریختند / نقیبان خروشیدن انگیختند (نظامی۵: ۸۳۴)، ◻︎ عدو را به جای خسک دُر بریز / که احسان کُنَد کُند...
-
جستوجو در متن
-
نسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] nask ۱. ‹نرسک، نرسنگ› عدس.۲. خارخسک: ◻︎ آن کاو ز سنگ خارا آهن برون کشد / نسکی ز کف او نتوان خود برون کشید (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۲۶).