کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خسوف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خسوف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] xosuf ۱. [مقابلِ کسوف] (نجوم) حائل شدن زمین میان خورشید و ماه که باعث از نظر پنهان شدن ماه میشود؛ ماهگرفتگی.۲. [قدیمی] ناپدید شدن.
-
جستوجو در متن
-
ماه گرفتگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹ماهگرفت› (نجوم) [قدیمی] māhgereftegi = خسوف
-
انخساف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enxesāf ۱. فرورفتن.۲. ناپدید شدن.۳. کور شدن.۴. (نجوم) = خسوف