کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خستگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خستگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xastegi ۱. خسته بودن.۲. (اسم) [قدیمی] جراحت.
-
جستوجو در متن
-
ماندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) māndegi خستگی.
-
جمام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] jamām انسان یا جانوری که پس از خستگی، خورده و خفته باشد.
-
گسسته دم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gosastedam ۱. نفسبریده.۲. آنکه از خستگی نفسش بند آمده باشد.
-
کوفتگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) kuftegi ۱. خستگی؛ ماندگی.۲. آسیبدیدگی.
-
تعب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، مقابلِ راحت، جمع: اَتعاب] ta'ab ۱. رنج؛ سختی.۲. ماندگی؛ خستگی.
-
مس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مسّ] [قدیمی] mas[s] ۱. دست مالیدن.۲. احساس خستگی.
-
ستوهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] sotuhi ۱. خستگی؛ درماندگی.۲. دلتنگی.
-
صعدا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صعداء] [قدیمی] so'adā نفس عمیقی که از خستگی، کوفتگی، یا اندوه کشیده میشود.
-
آنتراکت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: entracte] 'ānt[e]rākt فاصلۀ بین دوپردۀ نمایش یا دوقطعه موسیقی برای استراحت و رفع خستگی.
-
کسالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کَسالة] ka(e)sālat ۱. سستی؛ بیحالی.۲. رنجوری؛ بیماری.۳. خستگی.
-
کلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] kalāl ۱. مانده شدن؛ خسته شدن.۲. ماندگی؛ خستگی.۳. کُندی.
-
نوراستنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: neorasthénie] (پزشکی) norāsteni نوعی بیماری عصبی که با خستگی زیاد، احساس درماندگی و کم شدن تحرک همراه است؛ ضعف اعصاب.
-
وطات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وطٲة] ‹وطٲت› [قدیمی] vat'at ۱. پایمال کردن؛ لگدمال کردن.۲. [مجاز] غلبه؛ قهر.۳. [مجاز] خستگی.