کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خستو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خستو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: âstô] ‹هستو› [قدیمی] xa(o)sto کسی که به امری اقرار و اعتراف میکند؛ مقر؛ معترف؛ اقرارکننده.
-
جستوجو در متن
-
اقرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eqrār ۱. با گفتن یا نوشتن، کاری یا امری را پذیرفتن.۲. اعتراف کردن به امری به سود دیگری و به زیان خود؛ اعتراف؛ بروز دادن؛ خستو شدن.
-
ار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ اَرّه] [قدیمی] 'ar[r] = اره: ◻︎ چو خستو نیاید میانش به ار / ببُرّید و این دانم آیین و فر (فردوسی: ۲/۲۳۱).