کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خریدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خریده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: خریدَة، جمع: خرائِد] [قدیمی] xaride دوشیزۀ باشرموحیا.
-
جستوجو در متن
-
خراید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خرائد، جمعِ خَریدَة] [قدیمی] xarāyed = خریده
-
زرخرید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) zarxarid ۱. خریدهشده به زر؛ آنچه با پول خریده شده.۲. (اسم، صفت مفعولی) غلام یا کنیز خریدهشده.
-
ارزان خرید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [مقابلِ گرانخرید] 'arzānxarid چیزی که به بهای ارزان خریده شده.
-
گران خرید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ ارزانخرید] gerānxarid آنچه به قیمت گران خریده شده.
-
کنیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: kanīk] kaniz ۱. خدمتکار زن.۲. [مقابلِ غلام] خدمتکار زنی که او را خریده باشند.
-
درم خرید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹درمخریده› [قدیمی] deramxarid غلام یا کنیز که او را با پول خریده باشند؛ بنده؛ کنیز: ◻︎ می آرد شرف مردی پدید / و آزاده نژاد از درم خرید (رودکی: ۴۹۹).
-
گوترو
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [ترکی] [قدیمی] gutru چیزی که ناشمرده و وزنناکرده به قیمتی خریده شود: ◻︎ درزمان خادم برون آمد ز در / تا خرد او جمله حلوا را به زر ـ گفت او را گوترو حلوا به چند/ گفت کودک نیم دینار و اند (مولوی: ۲۰۹).