کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خروشان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خروشان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xorušān ۱. خروشنده.۲. (قید) در حال جوشوخروش و خروشیدن.۳. [مجاز] جوشان.
-
جستوجو در متن
-
ملتطم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moltatem موّاج و خروشان.
-
غریوان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] qarivān ۱. خروشان؛ فریادکنان.۲. (قید) در حال غریویدن.
-
لاله سار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لالهسر› (زیستشناسی) lālesār مرغی خوشآواز: ◻︎ پراگنده با مشکدم سنگخوار / خروشان به هم شارک و لالهسار (خطیری: شاعران بیدیوان: ۲۹۲).
-
لفج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لفچ، لفچه، لنج› [قدیمی] lafj لب ستبر، مانند لب شتر: ◻︎ خروشان ز کابل همی رفت زال / فروهشته لفج و برآورده یال (فردوسی: ۱/۲۲۷).
-
ویله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] veyle شوروغوغا؛ فریاد؛ بانگ بلند: ◻︎ چو رعد خروشان یکی ویله کرد / که گفتی بدرّید دشت نبرد (فردوسی: ۴/۱۲۵).
-
مشک دم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت. فارسی] (زیستشناسی) [قدیمی] mo(e)škdam پرندهای سیاهرنگ و خوشآواز: ◻︎ پراکنده با مشکدم سنگخوار / خروشان به هم شارک و کبک و سار (خطیری: شاعران بیدیوان: ۲۹۲).
-
شرزه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹شیرزه› [قدیمی] šarze ۱. خشمناک؛ خشمگین: ◻︎ برآمد به بالا چو شرزهپلنگ / خروشان یکی تیغ هندی به چنگ (فردوسی: ۴/۱۲۷).۲. زورمند و دلیر.
-
گاورنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gāvrang ۱. مانند سرگاو؛ گاوسر.۲. (اسم) گاومانند؛ گاوسار.۳. (اسم) گرزی که آن را به شکل سرگاو ساخته باشند: ◻︎ بیامد خروشان بدان دشت جنگ/ به چنگ اندرون گرزۀ گاورنگ (فردوسی: ۲/۱۸۰).
-
دمان
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ دماندن و دمانیدن) damān ۱. = دمیدن۲. (صفت) دمنده.۳. (صفت) [مجاز] غرنده؛ خروشنده؛ خروشان.۴. (صفت) [مجاز] مست و خشمناک: ◻︎ به لطفی که دیدهست پیل دمان / نیارد همی حمله بر پیلبان (سعدی۱: ۸۸).۵. (قید) در حال دمیدن.