کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] xarq ۱. شکافتن؛ پاره کردن؛ چاک دادن.۲. (اسم) سوراخ؛ رخنه؛ شکاف.〈 خرق عادت: [مجاز]۱. خلاف عادت.۲. انجام دادن کار غیرعادی و معجزهمانند.
-
خرق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] xorq نادانی.
-
جستوجو در متن
-
ید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَیدی، جمعالجمع: اَیادی] yad ۱. دست.۲. [مجاز] قدرت.〈 ید بیضا:۱. دست سفید و روشن. Δ یکی از معجزات حضرت موسی که هر وقت دست در بغل میکرد و بیرون میآورد نوری از آن ساطع میشد.۲. [مجاز] توانایی؛ قدرت.۳. [مجاز] کرامت و خرق ع...