کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرسندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرسندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xorsandi ۱. شادمانی.۲. رضایت.۳. [قدیمی] قانع بودن.
-
جستوجو در متن
-
خشنودی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xošnudi خرسندی؛ خوشحالی؛ شادی و شادمانی.
-
سلوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سلوة] [قدیمی] salvat ۱. خرسندی؛ شادی؛ خوشی.۲. فراخی عیش.۳. آرامش خاطر.
-
تسلیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تسلیة] tasliyat ۱. خرسندی دادن؛ دلخوشی دادن؛ کسی را از غمواندوه رهایی دادن و سرگرم ساختن.۲. تسلی دادن شخص عزادار و مصیبتزده.
-
صواب رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. مٲخوذ از عربی] [قدیمی] savābrāy, savabr'y کسی که رٲی او صواب باشد؛ درستاندیشه؛ باخرد؛ بخرد: ◻︎ گویند مرا صوابرایان بهوش / چون دست نمیرسد به خرسندی کوش (سعدی۲: ۷۲۷).
-
تسلی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tasalli ۱. خرسندی یافتن؛ آرام یافتن از اندوه؛ خرسند و بیغم شدن.۲. بیغمی؛ بیاندوهی.〈 تسلی دادن: (مصدر متعددی) دلجویی کردن از شخص عزادار و ماتمزده و غمواندوه او را تخفیف دادن.
-
کمال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] kamāl ۱. بالاترین مرتبۀ چیزی؛ نهایت: با کمال خرسندی.۲. (اسم مصدر) برتر بودن در داشتن صفات نیک؛ کامل بودن؛ آراستگی صفات.۳. درایت؛ دانایی؛ خردمندی.۴. (اسم) (فلسفه) صورت نهایی و طبیعی هرچیز.۵. (اسم مصدر) (تصوف) رسیدن به مرحلۀ محو و فنا.&lan...