کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرامیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرامیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) xa(o)rāmidan ۱. راه رفتن از روی ناز و وقار و بهزیبایی.۲. [قدیمی] رفتن.
-
جستوجو در متن
-
گرازش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] gorāzeš خرام؛ خرامیدن.
-
چامیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] čāmidan چمیدن؛ خرامیدن.
-
طاووس خرام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] [قدیمی، مجاز] tāvusxa(o)rām با رفتاری زیبا، مانند خرامیدن طاووس.
-
مچیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] mačidan ۱. چمیدن؛ خرامیدن؛ از روی ناز راه رفتن.۲. دیدن.
-
خرامان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xa(o)rāmān ۱. خرامنده.۲. (قید) در حال خرامیدن.
-
رفل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] rafl خرامان رفتن؛ خرامیدن؛ دامنکشان رفتن.
-
تدلی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tadalli ۱. آویخته شدن.۲. خرامیدن.۳. شتافتن و نزدیک شدن.
-
اختیال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'extiyāl ۱. تکبر کردن؛ گردنکشی و بزرگمنشی کردن.۲. خرامیدن و با جاهوجلال راه رفتن.۳. خیال کردن.
-
گرازیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] gorāzidan با ناز و تکّبر راه رفتن؛ خرامیدن: ◻︎ باغ ملک تو را مباد خزان / تا در او چون بهار بگرازی (انوری: ۴۷۸).
-
لنجیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] lanjidan ۱. درآوردن؛ بیرون کشیدن.۲. از ریشه درآوردن چیزی از جایی.۳. آهختن.۴. (مصدر لازم) خرامیدن.
-
تشمر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tašammor ۱. بهسرعت رفتن؛ گذشتن.۲. با ناز و تکبر خرامیدن و رفتن.۳. آمادۀ کاری شدن
-
فیریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] firidan خرامیدن؛ با ناز و تکبر راه رفتن: ◻︎ زاین و زآن چند بُوَد بر که و مه / مر تو را کشّی و فیریدن و غنج (سوزنی: مجمعالفرس: فیریدن).
-
رفتار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) raftār ۱. واکنشهای انسان یا حیوان به محرکهای خارجی؛ طرز عمل.۲. [قدیمی] رفتن.۳. [قدیمی] خرامیدن؛ با ناز راه رفتن.