کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خراب آباد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خراب آباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] xarāb[']ābād دنیا: ◻︎ بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم / مگر رسیم به گنجی در این خرابآباد (حافظ: ۲۱۰).
-
واژههای مشابه
-
خراب کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] xarābkār ۱. آنکه چیزی را خراب میکند.۲. (سیاسی) کسی که بهعلت مخالفت با سیاست حاکم بر جامعه، برای آسیب رساندن به تٲسیسات تلاش میکند.
-
جستوجو در متن
-
ویران
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: avērān، مقابلِ آباد] ‹بیران› virān خراب؛ بایر.〈 ویران کردن: (مصدر متعدی) خراب کردن؛ منهدم ساختن.
-
آباد کرد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'ābādkard آبادکرده؛ ساخته؛ بناشده: ◻︎ این نهال نشانده را مشکن / مکن آبادکرد خویش خراب (مسعودسعد: ۵۹).
-
آباد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: āpāt، مقابلِ ویران] 'ābād ۱. ویژگی جایی که مردم در آن زندگی میکنند: ◻︎ مانند تو آدمی در آباد و خراب / باشد که در آیینه توان دید و در آب (سعدی۲: ۷۱۵).۲. ویژگی جایی که آب و گیاه دارد و باصفا و بارونق است؛ خُرم: ◻︎ بدو گفت کای خواجهٴ ...