کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خرابه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خرابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] xarābe جای ویران؛ ویرانه.
-
جستوجو در متن
-
کیمیاگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [معرب. فارسی] kim[i]yāgar کسی که به علم کیمیا اشتغال داشته باشد: ◻︎ کیمیاگر به غصه مرده و رنج / ابله اندر خرابه یافته گنج (سعدی: ۸۴).
-
رسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] rasm ۱. [جمع: رسوم] سنت و قاعدۀ متداول میان افراد یک جامعه؛ آیین.۲. (اسم مصدر) (ریاضی) نمایش شکلها بر روی یک سطح بهوسیلۀ خطوط.۳. [عامیانه] شکل یا خطی که روی کاغذ میکشند.۴. [قدیمی] مستمری؛ حقوق؛ ادرار.۵. [قدیمی] خرابه؛ بقایای بنا.