کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خدمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خدمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خدمة] xedmat ۱. کار کردن برای کسی به قصد کمک.۲. (نظامی) سربازی.۳. (اسم) شغل دولتی.۴. (اسم) پیشگاه.۵. (اسم) [قدیمی، مجاز] عریضه.۶. (اسم) [قدیمی، مجاز] عرض ادب؛ سلام.۷. (اسم) [قدیمی، مجاز] هدیه.
-
واژههای مشابه
-
خوش خدمت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] xošxedmat ویژگی کسی که خوب خدمت میکند و فرمان بزرگتر خود را خوب انجام میدهد.
-
جستوجو در متن
-
مخدوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، مقابلِ خادم] maxdum کسی که به او خدمت میکنند؛ سَرور؛ آقا.
-
قدرناشناس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] ‹قدرنشناس› qadrnāšenas آنکه قدر نیکویی و خدمت دیگران را نداند.
-
قدرناشناسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] ‹قدرنشناسی› qadrnāšenāsi قدرناشناس بودن؛ نشناختن قدر خدمت دیگران.
-
میان بسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] miyānbaste آماده برای کار و خدمت؛ کمربسته.
-
هم خداوند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹همخوند› [قدیمی] hamxodāvand کسی که با دیگری در خدمت یکنفر باشد؛ خواجهتاش.
-
خدمتگزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] xedmatgozār ۱. کسی که در اداره یا بنگاهی خدمت میکند؛ مستخدم.۲. خدمتکننده؛ خادم: دولت خدمتگزار.
-
حبل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] habal آبستنی.〈حبل متین: = حبلالمتین: ◻︎ برترین جای مرا پایگه خدمت اوست / پایهٴ خدمت او نیست مگر حبل متین (فرخی: ۲۸۷)
-
سدانت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سدانة] [قدیمی] sadānat ۱. پردهداری کردن و خدمت کردن در کعبه یا بتخانه.۲. پردهداری و دربانی و خدمت کعبه.
-
خدمتکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] ‹خدمتگار› xedmatkār مرد یا زنی که در خانۀ دیگران خدمت میکند؛ مستخدم.
-
قدرشناسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qadršenāsi درک کردن ارزش نیکویی و خدمت دیگران و سپاسگزاری از آنان.
-
نظام وظیفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] nezāmvazife خدمت سربازی که جوانان طبق قانون انجام میدهند.