کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خدمات محلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
محلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به محل) [عربی. فارسی] mahalli ۱. مربوط به یک محل خاص: ترانهٴ محلی.۲. از مردم محل؛ بومی.
-
محلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: محلّیٰ] ‹محلا› [قدیمی] mohallā زیورکردهشده؛ به زیور آراستهشده.
-
نمازخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) namāzxāne ۱. محلی که در آن نماز بخوانند.۲. مسجد.۳. محلی در کلیسا یا کاخ مسیحیان که به خواندن دعا اختصاص داده میشود.
-
باسقاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] bāsqāq در دورۀ ایلخانان مغول، مٲمور محلی مالیات.
-
قمارخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qomārxāne محلی که در آن قماربازی میکنند.
-
گداخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) gedāxāne محلی که گدایان را در آنجا نگهداری کنند.
-
کودکستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kudakestān محلی برای پرورش و آموزش کودکان سه تا ششساله.
-
حمام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] hammām محلی برای شستوشوی بدن؛ گرمابه.
-
ورزشخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] varzešxāne محلی که در آن کُشتی میگرفتند؛ زورخانه.
-
سامبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: samba] (موسیقی) sāmbā نوعی رقص محلی برزیلی.
-
قیتول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] qi(ay)tul ۱. لشکرگاه.۲. محلی برای استراحت اردو.
-
مسافرخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] mosāferxāne مهمانخانه و محلی که مسافران در آن منزل کنند.
-
مضرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] mazreb محلی که چیزی را برپا میکنند، محل برپا کردن خیمه.
-
رخت شوی خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] raxtšuyxāne محلی مخصوص برای شستن لباس؛ گازرخانه؛ گازرگاه.
-
شمشال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) šemšal سازی محلی از جنس فلز و از خانوادۀ نی.