کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خدم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خدم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ خادِم] xadam = خادم
-
جستوجو در متن
-
خول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] xaval خدموحشم؛ بندهها، کنیزان.
-
محتشم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mohtašam ۱. باحشمت؛ دارای شکوه.۲. دارای خدموحشم زیاد.۳. [مجاز] ثروتمند.
-
احتشام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ehtešām ۱. شکوه؛ جلال.۲. [قدیمی] شرمگین شدن.۳. [قدیمی] صاحب خدم و حشم شدن؛ حشمت و بزرگی و جاه و جلال یافتن.۴. [قدیمی] شرم داشتن؛ حیا کردن.
-
خیلخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹خیلخانه› [قدیمی] xeylxāne ۱. محل اقامت خدموحشم در خانه.۲. اقامتگاه سپاهیان.۳. خاندان؛ دودمان؛ طایفه: ◻︎ همه ملک عجم خزانهٴ من / در عرب مانده خلیخانهٴ من (نظامی۴: ۵۸۵).