کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خدشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خدشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خدشَة] xadše ۱. آسیب؛ صدمه.۲. اثری که از زخم یا خراش باقی مانده باشد؛ خراشیدگی؛ خراش.
-
جستوجو در متن
-
مخمش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moxammaš مخدوش؛ خدشهدار؛ خراشیده.
-
تخدیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taxdiš ۱. خدشهدار کردن.۲. خراشیدن.
-
مخدوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] maxduš ۱. خراشیدهشده؛ خدشهدار.۲. [مجاز] معیوب؛ نامنسجم.
-
سوسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] suse ۱. نیرنگ و حقه.۲. خدشه.۳. شائبۀ ریا و نیرنگ و دروغ.〈 سوسه آمدن: (مصدر لازم) [عامیانه] دربارۀ کسی یا کاری چیزی گفتن که باعث اشکال و زحمت شود.
-
قهر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] qahr ۱. [مقابلِ آشتی] خدشهدار شدن پیوند دوستی دو نفر که موجب ترک گفتگو میشود.۲. (صفت) [عامیانه] دارای رابطۀ خدشهدارشده.۳. غضب؛ خشم؛ کین: قهروغضب.۴. ظلم؛ ستم؛ جور.۵. [قدیمی] چیرگی.۶. [قدیمی] عقوبت؛آزار؛ تنبیه.۷. (تصوف) تسلط خداوند...