کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خداحافظی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خداحافظی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [فارسی. عربی. فارسی] [عامیانه] xodāhāfezi گفتن «خداحافظ».
-
جستوجو در متن
-
وداع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] vedā' بدرود گفتن؛ بدرود؛ پدرود؛ خداحافظی.
-
شب خوش
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) šabxoš عبارتی که در شب خصوصاً هنگام خداحافظی در شب میگویند؛ شب بهخیر.
-
یاحق
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] yāhaq[q] ۱. ای حق؛ ای خدا.۲. کلمهای که پهلوانان و درویشان هنگام خداحافظی بر زبان میآورند.
-
بدرود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹پدرود› bedrud وداع؛ خداحافظی.〈 بدرود گفتن: (مصدر لازم)۱. بدرود کردن؛ وداع کردن.۲. (مصدر متعدی) ترک کردن؛ واگذاشتن.
-
پدرود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹بدرود› [قدیمی] pedrud ۱. وداع؛ خداحافظی: ◻︎ به پدرود کردن رخ هر کسی / ببوسید با آب مژگان بسی (فردوسی: لغتنامه: پدرود).۲. (صفت) خوش؛ خوشحال.۳. (صفت) تندرست: ◻︎ تو پدرود باش ای جهانپهلوان / که بادی همه ساله پشت گوان (فردوسی۲: ۲/۷۲۵).
-
یاهو
فرهنگ فارسی عمید
(حرف ندا + ضمیر) [عربی] yāhu ۱. ای خدا.۲. (شبهجمله) (تصوف) درویشان در هنگام خداحافظی میگویند.۳. (اسم) نوعی کبوتر که بانگ یاهو برمیآورد.〈 یاهو زدن: (مصدر لازم) بانگ کردن کبوتر یاهو: ◻︎ کبوتر چو یاهو زد از روی ذوق / شد از روی او بوستان گرم شوق ...