کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ختنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ختنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی] xatne بریدن پوست یا غلاف سر آلت تناسلی مرد، بنابر رسم اسلام و یهودیت.
-
واژههای مشابه
-
ختنه سوران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی. فارسی] xatnesurān رسم ختنه کردن پسران و جشنی که به آن مناسبت بر پا میکنند.
-
جستوجو در متن
-
مختون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] maxtun ختنهشده.
-
ختان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] xetān ختنه.
-
قلفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قُلفَة، جمع: قُلَف] (زیستشناسی) qo(a)l[a]fe پوست سر آلت تناسلی مرد که در عمل ختنه بریده میشود.
-
نابرید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹نابریده› [قدیمی] nāborid ۱. پارچهای که هنوز آن را نبریده باشند؛ نبریده؛ بریدهنشده.۲. (اسم، صفت مفعولی) ختنهنشده: ◻︎ چه جامهٴ بریده چه از نابرید / که کس در جهان بیشتر زآن ندید (فردوسی: ۶/۹).
-
چچول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چچوله، چچله› (زیستشناسی) čočul ۱. تکۀ کوچک گوشت در قسمت فوقانی فرج زنان که در ختنه بریده میشود و اهل تسنن بریدن آن را سنت میدانند؛ خروسه؛ کلیتوریس.۲. آلت تناسلی پسر خردسال.