کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خبن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خبن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (ادبی) xabn در عروض، اسقاط حرف دوم ساکن از رکن، مثل حذف الف فاعلاتن که فعلاتن شود یا الف فاعلن که نقل به فعلن گردد یا سین مستفعلن که متفعلن شود و آن را مخبون گویند.
-
جستوجو در متن
-
مخبون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] maxbun ۱. (ادبی) = خبن۲. [قدیمی] پنهان.
-
جحف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (ادبی) jahf در عروض، آن است که در فاعلاتن خبن کنند تا فعلاتن بماند، بعد فعلا را ساقط کنند که تن باقی بماند و نقل به فع شود.
-
ربع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] rab' ۱. (ادبی) در عروض، اجتماع خبن و قطع و بتر است در فاعلاتن که فعل باقی بماند.۲. [قدیمی] چهاریک چیزی را گرفتن.
-
مشکول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] maškul ۱. (ادبی) ویژگی پایهای که در آن خبن و کفّ در فاعلاتن جمع شده باشد که حاصل آن فعلات است.۲. [قدیمی] اسبی که در پایش سفیدی باشد یا پابند به آن زده باشند.
-
شکل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (ادبی) šakl ۱. در عروض، اجتماع خبن و کف، چنانکه از مستفعلن حرف دوم و هفتم را ساقط کنند و متفعل بماند و مفاعل به جایش بیاورند.۲. (اسم مصدر) قرار دادن اعراب و حرکت در کلمات.