کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خان و مان برانداختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خان خانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی] xānxāni ویژگی مملکتی که در هر قسمت آن خان یا امیری حکمرانی میکند؛ ملوکالطوایفی.
-
خان غرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xānqard خانۀ تابستانی.
-
شش خان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ششخانه› [قدیمی] šešxān خیمۀ مدور یا ششگوشه؛ ششطاق.
-
جستوجو در متن
-
برانداختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) bar[']andāxtan ۱. برافکندن؛ از میان بردن؛ نابود کردن.۲. رسم و عادت یا قانونی را از بین بردن.
-
مان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: mān] ‹مانه› [قدیمی] mān ۱. خانه؛ سرای: ◻︎ چو آمد بر میهن و مان خویش / ببردش به صد لابه مهمان خویش (اسدی: ۲۰۵).۲. اسباب خانه
-
مان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: manne] mān هریک از مواد غلیظ و خوشطعمی که بهطور طبیعی یا بر اثر گزش حشرات یا با ایجاد شکاف از تنۀ بعضی درختان یا گیاهان میتراود، مانندِ ترنجبین، شیرخشت، و بیدخشت.
-
معن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] ma'n سهل و آسان در حاجت.
-
کارفزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹کارفزای› [قدیمی] karfazā = کارافزا: ◻︎ گه مان بفزایید و گهی باز بکاهید / بر خویشتن خویش همی کارفزایید (ناصرخسرو: ۴۴۷).
-
استیصال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استئصال] 'estisāl ۱. از بیخ و بن کندن؛ ریشهکن کردن؛ برانداختن.۲. درمانده و بیچاره شدن؛ درماندگی: با حالت استیصال پرسید: حالا چه کار کنم؟.