کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خانه برانداز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گنج خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] ganjxāne جای نگهداری گنج؛ خزانه؛ مخزن.
-
لعبت خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] lo'batxāne بتخانه؛ بتکده.
-
چشم خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) če(a)šmxāne خانۀ چشم؛ کاسۀ چشم؛ حفرهای که چشم در آن جا دارد؛ چشمدان.
-
خس خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خسخانه› [قدیمی] xasxāne خانۀ تابستانی که با بوتههای خس درست میکردند و در تابستان آب بر آن میپاشیدند تا خنک شود.
-
حوض خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ho[w]zxāne اتاق و جایی در زیر ساختمان که دارای حوض باشد.
-
خلوت خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] xalvatxāne ۱. خانۀ خالی از اغیار که بیگانه در آن نباشد.۲. (تصوف) محل رازونیاز سالک.
-
خم خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xomxāne ۱. خانه یا سردابی که خمهای شراب را در آنجا میگذارند؛ جایی که شراب میاندازند.۲. [مجاز] میکده؛ میخانه.۳. (تصوف) عالم تجلیات که در قلب است؛ عالم غلبۀ عشق.
-
خانه بیزار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xānebizār ۱. متنفر و گریزان از خانه و اهل خانۀ خود.۲. ویژگی کسی یا چیزی که در خانه آراموقرار نمیگیرد: ◻︎ دل نگیرد یک نفس در سینهٴ تنگم قرار / عالم امکان ندارد خانهبیزاری چنین (صائب: لغتنامه: خانهبیزار).
-
خانه پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خانهپرورد› [قدیمی] xāneparvar پرورشیافته در خانه: ◻︎ باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است / شمشاد خانهپرور من از که کمتر است؟ (حافظ: ۹۶).
-
خانه پرورد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] xāneparvard = خانهپرور: ◻︎ گفتمش مگذر زمانی گفت: معذورم بدار / خانهپروردی چه تاب آرد غم چندین غریب (حافظ: ۴۶).
-
خانه تکانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xānete(a)kāni تمیز کردن خانه و اثاث آن بهویژه در آخر سال.
-
خانه خدا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خانهخدای› [قدیمی] xānexodā صاحب خانه.
-
خانه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xānedār ۱. [مجاز] زنی که امور خانه را اداره کرده و در بیرون از خانه کار نمیکند.۲. [مجاز] ماهر در انجام کارهای خانه(زن).۳. صاحب خانه.
-
خانه داری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xānedāri فن یا هنر اداره کردن خانه، شامل آشپزی، خیاطی، بهداشت، تغذیه، تربیت اطفال، اقتصاد، صنایع دستی، اخلاق، مقررات خانوادگی، و مانند آن؛ تدبیر منزل.
-
خانه داماد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) xānedāmād دامادی که در خانۀ پدرزن یا مادرزن خود زندگانی کند؛ داماد سرخانه.