کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خاندان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خاندان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xān[e]dān ۱. خانواده.۲. دودمان: ◻︎ مگر دشمن خاندان خودی / که با خانمانها پسندی بدی (سعدی: لغتنامه: خاندان).
-
واژههای مشابه
-
هم خاندان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) hamxān[a,e]dān همخانواده؛ همدوده.
-
جستوجو در متن
-
هم دودمان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹همدوره› [قدیمی] hamdud[a,e]mān همخاندان؛ همخانواده.
-
اروغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مغولی] ‹اوروق، اروق› [قدیمی] 'oruq خاندان؛ دودمان؛ خانواده؛ خویش؛ تبار.
-
اسره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اسرَة] [قدیمی] 'osre خاندان؛ دودمان؛ عائله؛ خانواده.
-
هاشمی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به هاشم، پسر عبد مناف و جد حضرت رسول) [عربی. فارسی] hāšemi هریک از افراد خاندان هاشم.
-
گرامی نژاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gerāminežād آنکه از خاندان شریف است؛ عالینسب؛ والاتبار.
-
بزرگ زاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bozorgzāde فرزند شخص بزرگ؛ آنکه از خاندان اصیل و نجیب است.
-
خالصه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: خالصَة] xālese ویژگی ملکی که متعلق به دولت یا خاندان سلطنتی باشد.
-
دودمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dutakmān] dud[e]mān خاندان؛ خانواده؛ خانمان؛ تبار؛ قبیله؛ دوده؛ دودخانه.
-
قاجار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] qājār طایفهای از ترکمانان که خاندان سلطنتی قاجاریه از آن طایفه بودهاند.
-
ارومه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ارومَة] ‹اروم› [قدیمی] 'orume ۱. ریشۀ درخت.۲. اصل؛ اساس.۳. خاندان؛ دودمان.
-
ساسانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ساسان، نخستین پادشاه سلسلۀ ساسانیان، سلسلهای از پادشاهان ایران [۲۲۶ ـ ۶۵۲ میلادی]) sāsāni ۱. مربوط به ساسانیان: سکههای ساسانی.۲. از نوادگان ساسان: خاندان ساسانی.